وجود قوانین ثابت و متغیر، متناسب با نیازهای ثابت و متغیر
نیازهای انسان
مانند نیاز به امنیت، عدالت، شغل، معاشرت، داد و ستد، ازدواج، تشکیل خانواده، تعلیم و تربیت، حکومت؛ ویژگی این نیاز این است که در هر زمانی وجود دارند و اسلام برای آنها قوانین ثابت و مشخصی دارد؛ ولی نیازهای متغیر در داخل نیازهای ثابت پیدا می شوند؛ برای مثال، داد و ستد یک نیاز ثابت است اما شیوه آن در هر زمان ممکن است تغییر کند مثلا کالا با کالا، زمانی سکه، بعدها پول اعتباری و امروزه قراردادهای بانکی. قرآن برای این نیاز ثابت یک قاعده و اصل ثابت دارد؛ (احل الله البیع و حرم الربا) خدا معامله را حلال و ربا را حرام کرده، در اشکال مختلف معامله باید این اصل ثابت مد نظر باشد تا ربا که شکل خاصی پیدا می کند اتفاق نیفتد. فقیهان و مجتهدان با توجه به اصل ثابت و با تحقیق و مطالعه در کتاب و سنت شکل های خاص ربا و معامله را در این زمان تعیین می کنند و به غیرمجتهدان اعلام می کنند. (منابع فقیهان: اصول ثابت، کتاب و سنت است.)
این اختیارات بیشتر در مواردی است که یک مهم با یک مهمتر در تضاد قرار می گیرد و شرایطی پیش می آید که نیازمند قانون جدید است. حاکم اسلامی می تواند این قانون جدید را وضع کند؛ برای مثال در اسلام هرکس به مالی که از راه حلال کسب کرده اختیار دارد در هر مکانی هرطوری که مشروع باشد مصرف کند. اما اگر حکومت تشخیص دهد برای استقلال سیاسی و اقتصادی کشور لازم است خرید و فروش برخی کالاها محدود شود با وضع احکام، تجارت آزاد را محدود می کند و یا برای حمایت از تولید ملی و اشتغال جوانان، مانع ورود کالاهایی شود که امکان تولیدشان در کشور وجود دارد.